کتاب شریف « اسرارالشهاده » ، از نوادر کتب معارف حسینی است که از تألیفات عالم فاضل و مجتهد کامل، مرحوم ملاّ آقا دربندی (متوفی 1285 هق) میباشد.
کتاب « اسرار الشهاده »، شامل مسائل علمی، اعتقادی، تاریخی و مقتلی و اخبار واقعه عاشورا می باشد که از جمله مباحث آن عبارت است از:
خلقت نورانی اهل بیت به ویژه حضرت سیّدالشهدا علیه السلام ، مصائب آن حضرت و اسرار شهادت در أعلیعلّیین و در زمین، عظمت سوگواری و مجالس امام حسین علیه السلام ثواب و حقیقت زیارت و بسیاری نکات ارزشمند و معرفتی و ولایی.
خواننده مُنصِف این کتاب، با مطالعه مقدمات و مجالس آن، سوز و گداز این مرجع شیعه را در مصائب خامس آل عبا به وضوح مشاهده میکند و بی شک به مقام علمی و معرفت ولایی آن بزرگوار در دفاع از امامت و شعائر الهی پیخواهد برد.
کتاب «اسرار الشهاده» شامل مباحث نورانی پیرامون حضرات معصومین بویژه سیّد و سالار شهیدان علیه السلام و برخی اسرار و رموز واقعه کربلا و حوادث پس از آن میباشد که به بیان معارفی از جمله نکات زیر پرداخته است:
- چگونگی لبیک گفتن خداوند و مخلوقات به استغاثه امام حسین علیه السلام
- اسرار نزول ملائکه جهت تعزیت پیامبر صلی الله علیه واله و پاسخ به شبهه نزول جبرئیل
- اسرار تحریض امام حسین علیه السلام اصحابش را
- اسرار امر کردن امام علیه السلام به بیرون آمدن زنان طاهره علیهم السلام از خیمه ها
- قلب مبارک حضرت عباس علیه السلام خزانه خداوند تعالی
- برتری اصحاب امام حسین علیه السلام بر دیگران و رسیدن به مقام عصمت
- اسرار شهادت طفل رضیع و سرّ نماز خواندن امام حسین بر طفل رضیع
- سر لبخند امام حسین علیه السلام
- تسلیت پیامبر , به حضرت زهرا علیهم السلام
- اسرار دستور ائمه علیهم السلام به مرثیه سرایی
- تحقیق در معنای گریه هر چیزی بر امام حسین علیه السلام
- رسیدن انبیا و مرسلین به مراتب عالی به سبب گریه بر سیّدالشهدا علیه السلام
نظر برخی بزرگان درباره شخصیت مرحوم دربندی:
آقا بزرگ طهرانی : « مرحوم دربندی » عالم متبحّر و متکلّم و بارع و فقیه فاضل و رجالی محدّث، کثیرالحب لسیّدالشهدا ، کثیرالتّوجع و البکا و اللّطم و النوح. مؤلّف قصص العلماء : ملاّ آقا دربندی، دُرّ صدف فقاهت و اجتهاد است.
محدّث قمی : [ملاّ آقا] شیخ فقیه، نبیه متکلّم، محقق مدقق، جامع معقول و منقول و عارف به فقه و اصول است.
مرحوم ملا آقا دربندی در خصوص تألیف این کتاب می فرمایند:
عزم نمودم بر تصنیف کتابی در فضل جناب سیدالشهداء علیه السلام و در باب زیارت، بکاء ، جزع و نوحه بر خامس آل عبا علیهم السلام و آنچه متعلق بر آنهاست. ولیکن من در این امر متردّد بودم مثل کسی که قدمی را پیش گذارد و قدمی را عقب کشد به جهت علم من، با اینکه اتمام این کتاب امری است صعب و مستصعب و محتاج است به استعمال فکر در شب و روز؛ تا اینکه …مرا مامور نمودند به تصنیف کتابی در اسرار شهادات…
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا محمد و على آله صلوات اللّه علیهم اجمعین
و اللّعن الدائم على اعدائهم اجمعین.
براى همگان در سبع سماوات و ارضین هیچ شک و تردیدى نیست که وجود شریف حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام خصوصاً در عاشوراء سال 61 ه، عوالم را مدیون خود نموده است، چنانکه: «انّ الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه». و هر کس به گونهاى خود را به این کشتى نجات رسانده تا نجات یافته و راه به هدایت برده است. و هیچ شکّى نیست که این کتاب شریف اولین و آخرین نوشته پیرامون عظمت آن حضرت و مصائب آن بزرگوار و اهلبیت و اصحاب آن حضرت علیهمالسلام نیست که نوشته شده است، ولى نوعى تعظیم شعائر است که قرآن می فرماید: «وَ مَن یعظّم شعائراللّه فَانّها مِن تَقوى القلوب» و مولایمان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام می فرمایند: «نحن الشعائر…» و ما وظیفه داریم پیرامون آن حضرت هر روز، هر کجا که مناسبت دارد، به هر صورت که شرع دستور داده است عرض ادب و خدمت کنیم؛ با گریه، عزادارى، سیاهپوشى، ساخت حسینیه، تکیه، تعمیر گنبد و گلدسته، کتاب، شعر و دیگر شعائر. از طرفى اگر همه علماء خدمت نمایند، تألیف و تصنیف کنند، خطباء و بلغاء منبر روند، شعراء مدح و ثناء و مرثیه خوانند، همه و همه صبح و شام در تمام عوالم تبلیغ امر ولایت کنند حقّى کوچک از مودّت «قُل لا أسئلُکُم علیه أجراً الاّ المودّه فى الْقُربى» اداء نخواهند کرد که همه این عوالم امر به مودّت این ذوات مقدّسه شدهاند. و خصوصاً گفتن و نوشتن پیرامون حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام، کربلا، تربت، اشک، مقام آن، ثواب آن، اثرات آن، شهداء اهلبیت، اصحاب آن حضرت علیهمالسلام گرچه کارى بس دشوار است، آنهم با کثرت اخبار و روایات و کتبى
که در اختیار ما می باشد. و اگر همگان خاک بر سر ریزند، به سر و سینه زنند و پاى برهنه به زیارت روند، در کوچه و بازار، زار زار گریه کنند و صرخه سر دهند، هر روز مانند عاشورا و اربعین بسوزند و اقامه عزا کنند، باز حقّى از حقوق یکى از مصائب آن امام مظلوم علیهالسلام اداء نشده است. و به فرموده مرحوم دربندى در «سعادات ناصریه»: یقین و اعتقادم بر این است که اگر گریه، بیتابى، بکاء و ناله حضرت زهرا علیهاالسلام و همراهان آن مظلومه یعنى هزار نبى، هزار صدّیق، هزار شهید و هزار هزار ملک با آن حالتى که در اخبار پیشین گفته شده نبوده، هرآینه می ظلوم عطشان همه اهل دنیا از اول خلقت تا قیام قیامت، گریه کنند. در این میان یکى از کسانى که خدمتى شایان فرموده در عین حال که مظلوم و مأجور واقع شده است الشیخ العالم المخلص الصفى المولى آقابن عابد بن رمضان بن زاهد الشیروانى الدربندى الحائرى علیهالرّحمه و الرّضوان است که کتاب «اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات» را که کتابى علمى، اعتقادى، تاریخى و مقتلى است، تألیف فرموده است رضوان اللّه تعالى علیه. اگر چه در این مختصر به یقین احوال آن مرجع دینى شیعه و کتاب شریف او اشارهاى بیش نیست، فرصتى دیگر و تألیفى جداگانه می طلبد، ولى از باب وظیفهاى که مسئولین «انتشارات طوباى محبت» لطف نموده و به حقیر سپردهاند، اشاره مختصرى به احوال آن بزرگوار داریم. مرحوم شیخ ملاّ آقا بن عابد بن (عباد) بن رمضان بن زاهد دربندى شیروانى حائرى به فرموده آقا بزرگ طهرانى رحمهالله: عالم متبحّر و حکیم و بارع و فقیه فاضل و رجالى محدّث، کثیر الحبّ لسیّدالشهداء علیهالسلام، کثیرالتوجّع و البکاء و اللّطم و النوح (انتهى موضع الحاجه). ایشان اهل دربند از روستاهاى شیروان در استان خراسان شمالى است، آن بزرگوار به زبان ترکى هم سخن می گفته چنانکه اهل شیروان به فارسى و ترکى سخن می گویند.
(ولادت): حدود سال 1208 ه ق در (دربند) متولد شده است.
(ورود به حوزه علمیّه): براى کسب علم ابتدا به قزوین آمده که در آن زمان حوزه علمیّه مفصّلى داشته است. در سال 1242 ه ق که مرحوم علاّمه سیّد محمّد مجاهد طباطبائى رحلت نموده، در تشییع جنازه سیّد از قزوین به کربلاى معلّى رفت و ساکن آنجا شد و در درس مرحوم شریف العلماء مازندرانى حاضر شد و از محضر آن بزرگوار بهره برد، که اکثر جلسات درس همراه با ماجراهاى خاصّ مرحوم ملاّ آقا بود. در سال 1246 ه ق پس از رحلت استادش مرحوم شریف العلماء مازندرانى (مدفون در سرداب منزلش در کربلاى معلّى) راهى نجف اشرف و پس از چند سال به کربلاى معلّى برگشت، در حالى که در علوم بسیارى متبحّر گشته و از مراجع وقت شده بود و مشغول به تدریس خارج فقه و اصول و بعضى کتب دیگر شد و صاحب رساله عملیّه بود، تا آنجا که بیش از 20 کتاب سنگین علمى در اصول و فقه و تاریخ کربلاء تألیف و از خود به جاى گذاشته است که به بعضى از آنها اشاره می شود.
(تاریخ فوت و مدفن): در اواخر عمر به طهران آمد و اقامه منبر حسینى علیهالسلام می فرمود و وصیّت نموده بود هر زمان من از دنیا رفتم جنازهام را به کربلاى معلّى ببرید. و در (دربند – در غفور یا غرفه) در سال 1285 ه ق وفات یافت. منتهى در اثر مسائلى نتوانستند بدن او را بلافاصله به کربلاى معلّى ببرند، لذا جنازه آن بزرگوار را به طور امانت دفن کردند و بعد از 6 ماه جنازه را از قبر بیرون آورده در حالتى که بدن صحیح و تازه و سالم بود، طبق وصیّت به کربلاى معلّى بردند و کنار قبر مرحوم سیّد محمد مهدى صاحب «ریانى» در صحن شریف امام حسین علیهالسلام به خاک سپردند، روحش شاد رضوان اللّه تعالى علیه.
در تاریخ رحلت آن بزرگوار سرودهاند:
انفصمت عرى الهدى بفقده و انقصمت ظهور من قالوا بلى و مذ اتانا نعیه أرّخته قد طار روحه الى عرش العلى
تألیفات:
1. اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات معروف است، که در نهایت جودت و حسن تحریر و فصاحه و بلاغه و سلالت و جزالت از خامه آن حبر نحریر بعرصه ظهور رسیده و اخبار مصیبت را جمع نموده است.
2. جواهر الایقان در مقتل.
3. الجوهره یا جوهر الصناعه در اسطرلاب.
4. حجیّه الاصول المشتبه باقسامها.
5. خزائن الاحکام.
6. خزائن الاصول.
7. رسالهاى در اکسیر.
8. رسالهاى در رجال و درایه.
9. سعادات ناصریه در مقتل.
10. عناوین الادلّه در اصول (عناوین المسائل).
11. الفن الاعلى فى الاعتقادات.
12. فن التمرینات (که به خزائن الاصول در یکجا چاپ شده است).
13. قوامیس الصناعه فى فنون الاخبار.
14. قوامیس القواعد در رجال (قوامیس فى علم الرجال).
15. رساله عملیّه.
و…
اشارهاى به خصائص و کلمات بزرگان پیرامون مرحوم دربندى
1. تبحّر و احاطه بر کتب اهل خلاف مباحثات و مناظرات او با اهل خلاف زبانزد بوده است، که در کتب مختلف از جمله «اسرارالشهادات» بعضى از آنها را ذکر فرموده است. مرحوم دربندى در سن 20 سالگى شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید را درس می گفته و نقد می فرموده است.
2. امر به معروف و نهى از منکر مرحوم تنکابنى صاحب «قصص العلما» می نویسد: در امر به معروف و نهى از منکر أوحد اهل زمان بوده، در مسائل مختلف اگر جایى خلاف شرع می دید، اظهار می فرمود. حتّى بارها به بغداد رفته و از اذیّت زوّار و گرفتن اموال شکایت برده و نتیجهها داده است. روزى ناصر الدین شاه به دیدن او آمده، مرحوم ملاّ آقا دید که سبیل شاه بلند است، فرمود: تو سلطان اسلام هستى، سبیلت را اصلاح نکردى؛ و شارب نزدن خلاف قوانین اسلام است. شاه به جهت امتثال امر مرحوم ملاّ آقا دلاّک را خواست و در همان مجلس قدرى از سبیلش را کوتاه کرد.
3. احترام به کتب روایى و علمی ادب و احترام به روایات و احادیث به نام مبارک اهلبیت علیهمالسلام، به گنبد و ضریح و خاصّه تربت حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام کسب تقوى – اضافه بر انجام وظیفه – و کسب حسنه است. مرحوم ملاّ آغا دربندى هنگامی که تهذیب شیخ طوسى رحمهالله یا بعضى کتب دیگر را بر می داشت مانند کلام اللّه می بوسید و بر بالاى سر می گذاشت و می فرمود: کتب اخبار مانند قرآن محترمند. لذا طلاب محترم و شاگردان مکتب امام صادق علیهالسلام خوب است مراجعهاى به باب رابع «منیه المرید» شهید ثانى رحمهالله در این موضوع داشته باشند.
4. احاطه به علوم مختلف و فصاحت و بلاغت مرحوم ملاّ آقا داراى علوم معقول و مؤسس در علم منقول است. مرحوم تنکابنى میگوید: مکرّر استاد سند، آقا سید ابراهیم میفرمود که: آخوند ملاّ آقا از ارباب فنّ اصول است و به او رجوع کنید.و در علم کلام و حکمت مطالب معقول او به قوانین شرعیّه مطابق و در علم رجال أوحد رجال و معط رحال ارباب کمال و در فصاحت و بلاغت در دیار عرب و عجم، مسلم بود. صاحب قصص العلماء می فرماید: بلکه این فقیر در این اعصار در فصاحت و بلاغت براى او تالى و ثانى ندیدم و همچنین در عربیت. یکى از تألیفات آن بزرگوار، کتاب «خزائن» است که مشتمل بر 3 مجلد است. جلد اول؛ شرح منظومه بحر العلوم است در فقه، طهارت و قدرى صلوه و فروع بى اندازه وشته با استدلال در غایه احکام و اتقان و رواه.
جلد دوم؛ در ادلّه عقلیّه و بعد از استصحاب، تعارض استصحاب با قواعد فقهیّه را با نهایت تحقیق بیان نموده، مثل: عموم على الید و لا ضرر و ید دلیل بر ملکیّت و ما یضمن بصحیحه یضمن بفساده و غیرها من القواعد الکلّیه. و روش آن بزرگوار این بوده که داخل هر مسئله از مسائل فروع یا اصول که می شد مسائل کثیرهاى به شقوق مختلف ذکر می کرد.
جلد سوم؛ در اعتقادات و اصول عقاید و درایه و قواعد رجالیّه و غیرها و اجتهاد و تقلید می باشد. کتب دیگر آن بزرگوار در مسائل اصولى و فقهى مبیّن احاطه او به علوم مختلفه است. نقل شده: زمانى مرحوم آیهاللّه شیخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر الکلام» براى زیارت مخصوصهاى به کربلاى معلّى (على ساکنها آلاف التّحیّه و الثّناء) مشرّف شده بود؛ در موضوع فقه از محضر مرحوم دربندى پرسش نمودهاند که آیا «جواهر الکلام» را دیدهاید؟ مرحوم دربندى فرمودند: از «جواهر» در «خزائن» ما بسیار است.
کلام مرحوم مؤلّف در مورد خودشان
«از بدو نشو و نما و صغر سن یعنى از سنّ شش و هفت سالگى خود را ندیدم مگر در مقام تدرّس و تدریس و تعلّم و تعلیم، و در خدمت کردن به اساتید کرام و اساطین فخام، تقصیرى از این حقیر صادر نشد، و بعد از آن در مدّت قریب به 30 سال عمر را صرف تصنیفات نمودم و در جمله کثیره از علوم و فنون حقّانیّه از معقول و منقول، مصنّفات چند به عمل آمد؛ مثل «خزائن الاحکام» در شرح درّه نجفیّه در فقه، و «خزائن الاصول» در اصول، و «فنّ أعلاء» در
اعتقادات، و «فنّ تمرینیّات» و «قوامیس الصناعه» در فنون اخبار و رجال و غیر ذلک، و کتب مبسوطه و مختصره که تخمیناً همه اینها به سیصد هزار بیت می رسد، و بعد از آن ملتفت به امور دقیق شدهام و آن این است که ارتکاب مشتقات و مزاوله متاعب در این مدیده هرچند خالى از اجر نخواهد شد ولیکن کاش در نصف این مدّت مشغول می شدم به عملى که اجرش اعظم و ثوابش اکثر و خودش خالص از شوائب عیوب و اغراض نفسانیّه است، و آن تصنیف کتاب جامع است در معرفت اسرار و غوامض اخبار و آثار ادلّه بر فواضل و فضائل و مناقب آل اللّه تعالى و اهلبیت رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله… ».
5. ارادت و توجّه او به اهلبیت علیهمالسلام خاصّه حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام مرحوم آغا بزرگ طهرانى در خصوص مرحوم دربندى می فرماید: «کثیرالحبّ لسیّدالشّهداء علیهالسلام، کثیر التّوجع و البکاء و اللّطم و النّوح». و بر اهل فنّ، معانى هر یک از این کلمات پوشیده نیست.
مرحوم ملاّهاشم می فرماید:
«اوّل عاشق حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام جناب آخوند ملاّ آغا بن عابدبن رمضان الدربندى صاحب کتاب «خزائن» و کتاب «اسرارالشهاده»، اخلاصش به حدّى بود که بالاى منبر هنگام مصیبت خواندن، بیاختیار عمّامهاش را به زمین می زد و لباسش را پاره می کرد و روز عاشوراء لباسهایش را از بدن خارج می کرد و لنگ به کمر می بست و گِل به صورت و محاسن می مالید و خاک به سر می ریخت و به همین هیئت، میان کوچه و بازار
و بالاى منبر می رفت.» مرحوم ثقّه المحدّثین شیخ عباس قمی در «هدیه الاحباب» می فرمایند: «الملاّ آقا بن عابدن رمضان، شیخ فقیه متکلّم محقّق مدقق، جامع المعقول و المنقول عارف بالفقه و الاصول، کان من تلامیذه شریف العلماء و کان له فى حبّ اهل البیت علیهمالسلام سیّما سیّدالشهداء علیهالسلام مقام رفیع و فى التّعصّب للشریعه المقدّسه مقام منیع و له حکایات فى التّعزیه الامام الحسین علیهالسلام… ».
مرحوم تنکابنى از شاگردان آن بزرگوار می فرماید:
«در اقامه عزاء حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام مواظب و متصلب و راسخ بود؛ به نحوى که در بالاى منبر از شدّت گریه غش می کرد و در روز عاشوراء لباس خود را از بدن می کند و لنگ می بست و خاک به سر می ریخت و گِل به بدن می مالید و به همان هیئت بر منبر می رفت و مجملاً اخلاص او به ائمّه اطهار علیهمالسلام فوق اخلاص ابناى روزگار بود.»
خلوص مرحوم دربندى
مرحوم دربندى در محبّت خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام خاصّه حضرت سیّدالشهدا علیهالسلام محبّت خاص و بینهایتى داشت و در احیاء عزادارى آن بزرگوار مساعى جمیله به کار برده و موارد بسیارى از وى نقل شده:
الف. عتبهبوسى آستان مقدّس اهلبیت علیهمالسلام زمانى مرحوم شیخ مرتضى انصارى که مرجع اعلاى شیعه بود (از شاگردان شریف العلماء
و هم درس ملاّ آقا بود) براى زیارت به کربلاى معلّى مشرّف شده بود، هنگامی که خواستند همراه مرحوم دربندى و جمعى دیگر وارد حرم حضرت عباس علیهالسلام شوند، مرحوم دربندى فرمودند: عتبه حضرت عباس علیهالسلام را ببوسید که مردم ببینند مرجع شیعه نسبت به عتبه و ادب به این خاندان چگونه است و یاد بگیرند (قریب به این بیان). مرحوم شیخ انصارى عتبه را بوسیدند ولى فرمودند: من به عنوان عتبه حضرت عباس علیهالسلام نبوسیدم (که آن مقامی والاست) بلکه جاى پاى زوّار حضرت عباس علیهالسلام را بوسیدم. و شبیه این ماجرا در نجف اشرف هم نقل شده است. و فرمودند: عتبه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را باید حسنین علیهماالسلام ببوسند، من جاى پاى زوّار حضرت عباّس علیهالسلام را
می بوسم.
ب. روضه حضرت عباس علیهالسلام در تبریز و شفاى 27 نفر
مرحوم دربندى در ایّام اقامتش در عتبات، به منظور زیارت حضرت ثامن الحجج علیهالسلام به ایران آمده و در هنگام مراجعت، از طریق آذربایجان عازم عتبات عالیات گردید. پیش از مراجعت به عتبات، بنا به تقاضاى مردم متدیّن تبریز، به مدت 10 روز در آن شهر اقامت کرد و در مسجد جامع تبریز، بساط تبلیغ و ارشاد گسترد. می گویند: جاذبه منبر ایشان به قدرى بوده که همه فضاى مدرسه طالبیّه و مساجد موجود در آن، از مردم متدیّن و عاشق دلسوخته سالار شهیدان علیهمالسلام مملو از جمعیّت می گشت و هر روز جمعى از عاشقان حسینى علیهالسلام، در اثناء روضه ایشان غش می کردند و روى دستها از مساجد بیرون برده می شدند. در آذربایجان مرسوم است که در روز آخر هر مجلسى به قمر بنى هاشم علیهالسلام توسل
می جویند. لذا مرحوم دربندى نیز روز نهم مجلس اعلام کرد: فردا روضه حضرت اباالفضل علیهالسلام را می خوانم، هر کس مریض صعب العلاجى دارد به اینجا بیاورد که ان شااللّه شفاى همهشان را از قمربنى هاشم علیهالسلام خواهم گرفت. روز بعد، هر چه مریض و مریضه در شهر تبریز بود به مجلس ایشان آوردند، تعداد بیمارانى که با پاى خود به مجلس آمدند بى شمار بود و تعداد کسانى که روى تخت و یا با وسایل دیگر به مجلس آورده شده بودند به بیست و هفت نفر می رسیدند. هنگامی که مرحوم دربندى وارد مسجد شد، نزد بیماران رفت و از آنها تفقّدى کرد و به آنان فرمود: چند لحظه دیگر صبر کنید و همگى با شفاى کامل از این مجلس بیرون خواهید رفت. زمانى نیز که بر فراز منبر قرار گرفت، خطاب به قمربنى هاشم علیهالسلام عرض کرد: اى مولاى من! من به عنوان نوکر شما، به اهالى این شهر وعده دادهام که امروز همه بیماران از این مجلس با تن سالم بیرون روند. از کرم شما به دور است که نوکرِ خود را در میان این همه مردم بى اعتبار کنید. آنگاه روضه بسیار باحالى خواند که در نتیجه آن همه مردم با بیتابى گریه کردند و جمعى هم غش نمودند و روى دست مردم به بیرون برده شدند. هنگامی که مجلس به پایان رسید، همه آن 27 نفر با پاى خود، با تن سالم و شفاى کامل به
منزل خود رفتند. و این یکى از برکات حضرت اباالفضل علیهالسلام است که در یک مجلس دهها نفر
مریض صعب العلاج با توسل به آن باب الحوائج الىاللّه، شفا یافتند.
اشارهاى به مقام معنوى آن بزرگوار
از مرحوم شیخ مرتضى انصارى رضوان اللّه تعالى علیه نقل شده:
(در دوران مرجعیت ایشان) زمانى جماعتى از طهران به قصد زیارت نجف اشرف آمده
بودند و به خدمت شیخ نیز رسیدند و از ایشان درخواست کردند از طرف خودشان عالم
معتمدى را به عنوان نماینده مبلّغ و… به طهران بفرستد. مرحوم شیخ یکى از شاگردان خود را
که از اهالى طهران و داراى مقامات علمی و تقوى و فضل بود، امر فرمود به همراه این
جماعت به طهران بروند و آن سیّد هم قبول فرمود و اسباب سفر را فراهم و بالاخره همراه
آنان به راه افتاد، مدّتى نگذشته بود که دیدند این عالم سیّد به نجف برگشته است. شیخ
انصارى رحمهاللهوقتى ایشان را دید تعجّب کرد و فرمود: چرا برگشتهاى؟ سیّد فرمود: با آنها رفتم
اما در بین راه خوابى دیدم، لذا تا روز جمعه در نجف می مانم، اگر رؤیا صادقه باشد که
می مانم، در غیر این صورت به سمت طهران حرکت می کنم.
مرحوم شیخ فرمود: چه خوابى؟ سیّد عالِم فرمود: عالَم دیگر را در خواب دیدم و قصرى
بزرگ مشاهده نمودم، سؤال کردم: این قصر از کیست؟ گفتند: این قصر از آنِ توست. سیّد
طهرانى می گوید: تا این کلام را شنیدم، قصد کردم داخل قصر شوم، گفتند: خیر، الان اجازه
ورود ندارى. گفتم: چه زمانى اذن دخول دارم؟ گفتند: در روز جمعه می توانى داخل شوى.
سیّد به مرحوم شیخ می فرماید: من این خواب را تفسیر کردم که زمان مرگ من روز جمعه
است، لذا برگشته و با آنها نرفتهام که اگر وفات نمودم، در نجف در جوار حضرت
امیرالمؤمنین علیهالسلام دفن شوم، و اگر نمردم، به زودى به طهران می روم.
و در ادامه سیّد طهرانى به شیخ می فرماید:
(در عالم خواب بعد از دیدن قصر خودم) شروع به راه رفتن کردم. قصرى را دیدم که
بزرگتر، زیباتر و بهتر از قصر من بود، سؤال کردم این قصر از کیست؟ گفتند: از آنِ شیخ
انصارى است. دوباره به راه افتادم، قصرى دیدم که بزرگتر، زیباتر و بهتر از دو قصر قبلى بود.
سؤال کردم این قصر از کیست؟ گفتند: از آنِ شیخ ملاّ آقا دربندى رحمهالله است. تعجّب کردم چون
شیخ انصارى در عالم دنیا بزرگتر و شهرتش بیشتر از شیخ دربندى رحمهالله بود.
سؤال کردم: چرا قصر شیخ دربندى بزرگتر از قصر شیخ انصارى است؟ گفتند:
انّ هذا عطاءُ الحسین علیهالسلام؛ این لطف و هدیه حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام است.
روز جمعه آمدند به شیخ خبر دادند که سیّد طهرانى وفات نموده. مرحوم شیخ رفتند و نماز
بر او خوانده و او را دفن کردند، و معلوم شد که رؤیا صادقه بود.
اما سخن شیخ انصارى رحمهالله پیرامون این خواب
فرموده بودند: «در فکر بودم که شیخ دربندى چه دارد که من ندارم، او عالم است من هم
عالم می باشم، او مدرّس است من هم مدرّس هستم، او مولّف است من هم مؤلّف می باشم،
چه چیزى او دارد که من ندارم؛ بعد به فکرم رسید، او یکى از خطباء و منبرىهاى امام
حسین علیهالسلاماست و به منبر می رود و براى سیّدالشهداء علیهالسلام قرائت مصیبت می کند، اما من این
کار را انجام نمی دهم، لذا فرمود: در هر روز شخصى بیاید و چند دقیقهاى ذکر مصیبت کند،
بعد من درسم را شروع می کنم.
انصاف، حسادت، عناد، کم…
با توجه به ظرافتها و نکات دقیقهاى که در کتاب شریف «اسرارالشهاده» موجود است و
برخى با نگاهى سطحى و ظاهرى، عامداً و یا سهواً، مطالبى پیرامون این کتاب مطرح
نمودهاند، لازم است به چند موضوع اشاره کنیم:
1. آیا مرحوم دربندى و بعضى بزرگان چنین فرمودهاند که آنچه در این کتاب است همه به
یقین وحى منزل است و جاى هیچ شک و شبههاى در کتاب نیست، که عدّهاى با دیدن چند
داستان ضعیف و یا روایت ضعیف تمام کتاب مؤلّف را زیر سؤال می برند.
2. در خیلى کتب دیگر مطالب ضعیف هم پیدا می شود، و مرحوم ملا آقا، این مطالب را
فقط براى جذبه آن ماجرا آورده است. لذا وجود آن در یک کتاب تحقیقى، علمی و تاریخى،
دلیل بر ضعف همه کتاب نیست، خیلى از مطالب متواتر است، بعضى صحیح و شهرت
فراوانى دارد که بر اهل درایه و حدیث پوشیده نیست.
3. افرادى که عینک بدبینى در مورد مرحوم دربندى به چشم زدهاند، آیا تمامی تألیفات و
کتب مرحوم دربندى را مطالعه نمودهاند و یا تمام کتب مرحوم دربندى را در فقه و اصول
اصلاً متوجّه می شوند، و یا اصلاً از رشته کارى آنها بیرون است، که نسبت به این مرجع عالم
شیعه با زبان یا قلم جسارت می کنند.
4. آیا قسمتِ پُرِ لیوان آب را ندیدهاند، که با بیانصافى عدهاى گفتهاند و جماعتى بدون
تحقیق به پیروى از آنها، کلمات را تکرار می کنند، و گاهى اصلاً اسم کتاب را صحیح تلفّظ
نمی کنند.
5. فرق است بین روایت ضعیف و مجعول. در ضعیف ترد نمی شود، به عنوان معاضد
استفاده می شود، در سنن مورد استفاده قرار می گیرد در مجعول ترد می شود.
6. بعضى افرادى که اظهاراتى دارند، آیا تمام کتاب «اسرارالشهاده» را از اول تا آخر،
مخصوصاً استدلالها را دیده و فهمیدهاند.
7. آیا اگر کسى در یک کتاب موضوعى را دید و با عقلش سازگار نبود باید همه کتاب را زیر
سؤال ببرد؟!
اوّلاً: مگر هر چه در دین و مذهب و تاریخ، امامت و اعتقادات آمده باید با عقل سازگارى
داشته باشد، مگر عقل تشخیص می دهد چرا نماز صبح دو رکعت است و چرا باید جهراً
خواند؟!
دوم: آیا مراد از عقل که باید از آن استفاده کرد هر عقلى است؛ مگر بافتهها و یافتههاى
دیگران است که هر روز بر آن حاشیه بزنیم و هرکس هر چه دوست داشت بگوید و بنویسد،
بعد شاگردش ردّیه آن را بنویسد بعد شاگردِ شاگرد… .
به عنوان مثال در قدرت امام علیهالسلام (چه در جنگ و چه غیر آن) امام معصوم را با افراد دیگر
قیاس کرده، زمان را در نظر گرفته و ضربات شمشیر را می گوید با عقل سازگارى ندارد، همه
را به حساب مرحوم دربندى نوشته است. قبل از هر مطلب باید بداند روایات متعدد داریم
«لا یقاس بنا أحدٌ؛ کسى را با ما قیاس نکنید» و لااقل فضائل و کرامات و عظمت امام علیهالسلام را در
کتب روائى ببیند، بعد قضاوت کند. دیگر اینکه به این حضرات صاحب العصر و الزمان
می گویند.
و از همه مهمتر این اشخاص عوض کسب اعتقادات و روش دیگران و… از غیر شیعه، باید
به اعتقادات خود طبق آیات قرآن و روایات در عظمت، فضائل و صفات امام معصوم و
اهلبیت علیهمالسلام نگاهى داشته باشند.
عقاید خود را به آیات و روایات ولایى عرضه کنند، مقدمه «تفسیر برهان» را ببینند،
«بصائرالدرجات» ابوالحسن صفار رحمهالله، «معالم الزلفى فى النشأه الاولى و الاخرى» مرحوم
بحرانى، «حقّ الیقین» علامه مجلسى رحمهالله، یا لااقل به «تحف العقول» روایت حضرت ثامن
الحجج على بن موسى الرضا علیهالسلام در صفات امام معصوم علیهالسلام نگاهى داشته باشند. نه با تفسیر به
رأى آیات و روایات و با ردّ بعضى روایات متواتر و صحیح و با بعضى عقول… براى
معصوم علیهالسلام اظهار نظر کنند. اگر روایات کثیره و صحیحه و متواتره را در عظمت و علم و
قدرت امام علیهالسلام دیده بودند باب مخالفت با خیلى از مقاتل و شجاعت آن حضرات را باز
نمی کردند. امام کیست، خلقت نورانیت، عالم بالا، در بین مردم و… .
نتیجه اینکه اگر در کتابى ضعفى بود، ضعیفى بود، همه کتاب و مؤلف او را نباید زیر سؤال
برد، به او بى ادبى کرد. به مانند «بحار» علامه مجلسى رحمهاللهکه فرموده غواصّ ماهر، جواهرات را
از غیرش استخراج کند و بقیّه قاعدتاً رها می شود.
8. آیا بزرگان ما اعتراض به بیان خلاف واقع نداشتند؟ آیا مانع از بیان روضهاى یا مطلبى
دروغ به زعم بعضى در روضه و منابر نبودند؟ چرا بودند. امر به معروف و نهى از منکر
می کردند، ولى به کتاب و مؤلف آن جسارت نمی کردند.
اینگونه رفتار در شأن یک عالم بود، محترمانه، با بیانى لیّن و متقن نه به صرف احتمال، آن
هم قضاوت در مورد مسئلهاى که در رشته کارى آنها نبوده و اطلاعى پیرامون آن نداشتهاند که
گاهى آگاهانه و گاهى ناآگاهانه، آب به آسیاب معاویه می ریزند.
9. آیا یافتن ضعفى در کتاب بدین معناست که نویسنده آن کتاب، آن را خود ساخته است؟
چه اینکه ممکن است مؤلف، آن داستان و ماجرا را از کسى که مورد وثوق او بوده نقل کرده
باشد. و هدف آن بوده که هر چه درباره آن ماجرا یا قضیه نقل شده بیان کند و صحّت و سُقم
آن را به دانشمندان و محققان بعد واگذار کرده است.
صرف اینکه کسى گفت فلان کتاب یا قضیّه دروغ است آیا از درجه اعتبار ساقط می شود؟ و
باید حرف او را قبول کرد؟ آیا او معصوم است که حرفش را قبول کنیم؟ این مطالب که تعبّدى
نیست، تقلیدى نیست، خود اشخاص باید بروند تحقیق کنند. مگر آن آقا تمام کتب مقتلى،
تاریخى و… را دیده است و پیدا نکرده است و ضعف و دروغ را تشخیص داده است؟ یا نه، به
صرف اینکه می گوید: من ندیدهام و من نشنیدهام، با عقل سازگارى ندارد، می شود حرفى را
قبول کرد؟
صِرف شهرت کسى، در موضوعى که به کار او ربطى ندارد آیا می شود حرفش را قبول
کرد؟
اگر در هر کتاب و موضوع و قضیهاى راجع به مقتل نظر بدهیم مثل «اسرارالشهاده» و بعضى
کتب دیگر، اشک همه خشک می شود.
چون این هجمهها، دامن منبر و همه کتب را می گیرد، بارها و بارها بالاخص جوانان
گفتهاند تا مقتلى و یا مطلبى از منبرى یا مداح می شنویم می گوییم این ماجرا هم نکند از آنها
باشد که دروغ است، ضعیف است، در این فکر و خیال اشک چشمم خشک می شود. و از
طرفى خیلىها هم نقل نمی کنند مبادا ایراد بگیرند، لذا از داستانهاى پیرامون واقعه عظماى
کربلا محروم می شوند.
آیا اگر ماجرایى را با شاخ و برگ در جایى خواند باید همه ذاکرین و مادحین و وعاظ و اهل
منبر و روضه و کُتب مؤلفه پیرامون آن را زیر سؤال برد یا باید به همان شخص تذکر داد و به
همه علنى بى ادبى نکنیم.
اى کاش افرادى مانند مرحوم دربندى، طریحى، نراقى، شیخ جعفر شوشترى رضواناللّهعلیهم
و… زنده بودند، که اوّلاً گریستن و عزادارى را به عدهاى بیاموزند که روایات و احادیث در
سیره بزرگان ما در اقامه مجالس، اشک، تباکى و عزادارى و دستهجات و آنچه مربوط
سیّدالشهدا علیهالسلام بوده است، و چون نام مبارک امام حسین علیهالسلام را می شنیدند چه حالى پیدا
می کردند.
چگونه شیخ عبدالکریم حائرىها گریه می کردند و از خود بیخود می شدند، چطور آیهاللّه
کوهستانىها عزادارى می کردند که به مرحوم دربندى افراطى نگویند.
بله، نمی داند گریه چیست؟ عمرى به اصطلاحات چسبیده و کِى شنیده و دیده که مجتهدى
لُنگ ببندد، گِل بر سرو صورت بمالد با آن هیئت به منبر برود، و گاهى غَش می کند و از منبر به
زیر می افتد رضواناللّهتعالىعلیهم.
کاش این قلمها و زبانها و کاغذها و سرمایهها در تبلیغ ولایت به کار می رفت (البته لیاقت
می خواهد) نه اینکه خواسته و ناخواسته شمشیر دشمن را تیز کنند.
و هر کسى در هر جا دست به قلم شود تحریفات بنویسد، و هر کس هر روضه را نشنیده یا
ندیده دروغ بپندارد و حال اینکه نه مطالعه و تحقیق مقتلى داشته که کتب خطى، چاپ سنگى،
چاپ جدید و مقاتل فهرست شده در کتابخانهها مؤلفین آنها، چه علماء و بزرگان بودهاند و لا
اقل به «الذریعه» مراجعه و پیگیرى کند سپس قضاوت نماید.
نتیجه این بلند پروازىها، اقدامات عجولانه، اسم و رسم پیدا کردنها و قضاوتهاى بیجا
این می شود که وهابیت از کتب به اصطلاح تحریفات شیعهها، کتاب مقتل می نویسد و بیان
می کند ببینید فلانى در آن کتاب گفته است این روضه دروغ است، فلان فرد هم این 5 روضه
را دروغ می داند، فلانى این 8 مورد را و… ، در نتیجه به دروغ گریه می کنند، اینها حرفهاى
خودشان را قبول ندارند، اکاذیب می بافند، در نتیجه به همه کتب شبهه وارد می کنند و حال
آنکه از ابتداء تا انتها 5 یا 6 مورد است در مقاتل که سندى آنچنانى ندارند و مردم هم خود به
آنها بهاء نمی دهند و اهل علم و فضل هم که آنها را بیان نمی کنند. و پر واضح است که همه را
از زیر سؤال بردن بدون مطالعه، اینچنین مفاسدى دارد.
و این افراد فرداى قیامت نزد رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و ائمّه اطهار علیهمالسلام و علمایى که به آنها بیادبى
کردهاند و کسانى که به خاطر حرفهاى بیاساس آنها اشکشان را خشک کردهاند باید جواب
بدهند و آنجاست که بافتههاى شخصى و بازى با اصطلاحات به کار کسى نمی آید.
یا اهل العالم قتل الحسین بکربلا عطشاناً
1. علماء، بزرگان، دانشمندان مطّلع شیعه در طول قرون و اعصار از سر احساس وظیفه و
تکلیف و ارادت خاص به آستان مقدّس حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام و علاقه به عزادارى و واقعه
عاشوراء، همیشه مراقب بودند تا تأویلهاى نابجا – بیانات نادرست، بى سند و… عظمت
واقعه عاشوراء را تحت الشعاع قرار ندهد (اگرچه عاشوراء بالاتر و والاتر از آن است که به
نقطهاى از افلاک آن به اندازه سر سوزنى گزندى برسد) ولى با مطالعه همه جانبه، با مراجعه به
مدارک موجود و همه کتب مربوطه بعد از ثبوت عدم قطعى الصدور بودنش تذکر می دادند نه
اینکه با اسم تحریف و با اندکى اصطلاح یاد گرفتن، بدون مراجعه به همه کتب، تیشه به ریشه
اصل عزاء و مقتل بزنند، حال یا ناآگاه یا با عناد!! اینچنین می کنند.
2. دشمنان شیعه در تمام دنیا از شبکهها، سایتها، جزوات، کتب، مجلات، سخنرانىها با
ایجاد شبهه، شک و تردید به وجود آوردن، حمله همه جانبهاى را بر ضد تشیع بالاخص عزاء
و منبر و مداحى حسینى علیهالسلام شروع کردهاند. نه از الان، بلکه از قدیم الایام می بینیم چند سال
قبل در لندن کنفرانس و جلسات شیعهشناسى تشکیل دادند، جالب بود بعد از مدتى (حدود
11 ماه جلسه) معلوم شد عدّهاى از این جماعت، وهابى هستند و عدّهاى یهودى؛ در آن
کنفرانس راهکارهایى را براى براندازى شیعه تصویب کرده بودند که شامل بعضى از موارد
زیر است:
ـ نامهاى غیر ولایى به جاى نامهاى اهلبیتى آورده شود، خدیجه، فاطمه، زهرا، زینب
صلوات اللّه علیهنّ … کنار رود و اسمهاى جدید آورده شود.
ـ لباس مشکى از تنشان بیرون آورده شود (یعنى کارى کنند که لباس مشکى به تن نکنند) و
ملاحظه می کنید چقدر زیاد کارهایشان نتیجه داده است.
ـ افتراء بستن به سخنرانىهاى منابر حسینى، نسبت دروغ دادن به مطالب روضهها،
مقتلها، به حالت مسخرگى، جُک و فکاهى جلوه دادن روضه مداحى، و روضهخوان
اهلمنبر.
ـ ایجاد تشکیک در روایات و روضهها و افسانه و خرافات جلوه دادن آنها.
ـ تلاش براى کم رنگ کردن قطع و از بین بردن ارتباط عاطفى عاشوراء و حالات گریه و پا
برهنگى و… .
ـ جایز ندانستن لطمه و سینهزنى و… توهین به هیئتىها و دستهجات عزادارى و… .
ـ به جاى روحانىِ مُلبّس، از شخص کت و شلوارى استفاده کردن، آن هم غیر روحانى نه معمولى، بلکه کسى را می آورند که کت و شلوارى باشد و ریشش را هم تراشیده باشد.
دشمنان منابر حسینى و عزادارى امام حسین علیهالسلام از این طریق هجمهها نمودهاند. همه و
همه براى کم رنگ کردن منبر و وعظ و خطابه، دسته و هیئت، اشک و تباکى، اطعام، مشکى
پوشیدن و… است چه اینکه می دانند عزادارى امام حسین علیهالسلام است که توحید و قرآن و نبوت
و امامت و روایات و دین، و خلاصه اعتقادات را حفظ کرده است. چه اینکه مردم با آمدن به
مجالس امام حسین علیهالسلام، احکام، اخلاق، تاریخ، اعتقادات، آداب زندگى، تفاسیر، قرآن،
داستانها و قصص گذشتگان، اثبات وجود نبى و امام علیهمالسلام، لزوم بودن آنها و… را درک، حفظ و
یاد می گیرند و به آن پایبند می شوند.
(تنبیهٌ)
ماجراى مرحوم شیخ جعفر شوشترى: در قضیّه سفر حاج شیخ جعفر شوشترى رحمهالله به ایران،
وقتى ایشان وارد تهران شدند جمعیّتى زیاد از جمله سفیر کشور روسیه به ملاقاتش رفتند.
مردم از آن مرحوم خواستند آنها را موعظه و نصیحت کند، ایشان نیز به درخواست مردم
سرش را بلند کرده فرمود: اى مردم! بدانید و آگاه باشید که خدا در همه جا حاضر است و
مطلب دیگرى نفرمود، لکن این سخن تکان دهنده اثر خودش را بخشید به طورى که
اشکها جارى گردید، قلبها در هم تپید و حالت مردم به شکل عجیبى دگرگون شد. جریان
گذشت و سفیر روسیه در نامهاى به نیکلا قیصر روس این چنین نوشت: تا مادامی که این قشر
روحانیون مذهبى در بین مردم هستند و مردم نیز از آنها پیروى می کنند ما نمی توانیم کارى از
پیش ببریم، زیرا وقتى یک جمله چنین انقلاب عجیب روحى به وجود می آورد، دیگر
دستورات و فتاواى صادره چه خواهد کرد؟!
لذا قبل از هجمه به منابر، کتب مربوط به آن را مورد تشکیک قرار می دهند نه با روشى
عالمانه، بلکه با کمال بى ادبى و خصمانه. به علمایى مانند مرحوم طریحى، مرحوم دربندى و
نراقى بىادبى می نمایند. به کسانى که سالیان سال، مجتهدین از محضر آنها استفاده برده،
اجازه نقل حدیث و اجتهاد به افراد دادهاند، صاحب رساله عملیه بودهاند، کنگره براى افرادى
مثل نراقى گرفتهاند. مراجعى که یکى از علماء می فرمایند: صاحبان نظر در اصول، در فقه، در
لغت، در رجال، در تفسیر و… بودهاند.
چرا اینچنین؟!
لذا تشکیک در اقامه عزاى حسینى علیهالسلام و آنچه پیرامون آن است، از بزرگترین، در عین حال
آسانترین، کم هزینهترین و پراثرترین وسایل تخریب اخلاق، ایمان و اعتقاد (خلاصه، دین)
مردم است.
اما کتاب حاضر
«اکسیر العباداه فى اسرار الشهاداه» معروف به «اسرار الشهاده» شامل 12 مقدمه نورانى علمی و
اکثراً استدلالى، و 44 مجلس وسیع و یک خاتمه که شامل 3 مجلس می باشد که مجالس آخر
شامل 4 تذئیل است.
خلقت نورانى اهلبیت علیهمالسلام خاصّه حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام، مصائب آن حضرت و اسرار
شهادت آن حضرت در اعلى علّیین، در زمین، اثرات آن شهادت و عظمت مصیبت، عظمت
سیّدالشهداء علیهالسلام، عظمت عزادارى بر حضرت علیهالسلام، عظمت اشک، روایات مربوط به حلالزاده
بودن محبّین امیرالمؤمنین علیهالسلام، عظمت زمین کربلا، حائر شریف، تربت اعلى حضرت
سیّدالشهداء علیهالسلام، اجر و ثواب انفاق در راه اهل بیت علیهمالسلام مخصوصاً مجالس امام حسین علیهالسلام،
ثواب زیارت، برکات زیارت، حقیقت زیارت و زائر و شهادت او و بستگان و یاران حضرت
سیّدالشهداء علیهمالسلام.
شخص مُنصِف که شمّهاى از آیات و روایات ولایى را دیده و از فقه و اصول رجال و
حدیث بهرهاى برده باشد، با مطالعه (لا اقل) اوائل کتاب و بررّسى روایاتى که مرحوم فاضل
دربندى، مکاسبوار به توضیح و تشریح آنها از نظر مفهوم، منطوق، مدلول، رجال، نوع
حدیث و غیره پرداخته است، بى شک به مقام علمی و معرفت ولایى آن بزرگوار در دفاع از
ولایت و امامت و شعائر الهى پىخواهد برد. و در طول مقدمات و مجالس و خاتمه کتاب
سوز و گداز این مرجع شیعه (که از صفات خاصّ مراجع شیعه می باشد) را در مصائب
خامس آل عبا حضرت سیّدالشهداء علیهالسلام به وضوح مشاهده می کند.
ترجمه اسرارالشهاده
«اسرار الشهاده» توسط خود مرحوم دربندى، قبل از دیگران دو بار، اما نه به صورت کامل،
ترجمه شده است.
«جواهر الایقان» که خیلى از مطالب اسرارالشهاده است که ترجمه شده است ولى اضافاتى
هم دارد.
«سعادات ناصریه» که آن هم خیلى از مطالبش از اسرارالشهاده است که ترجمه شده ولى با
اضافاتى.
کتاب حاضر را «حاج میرزا حسین شریعتمدار تبریزى» به نام «انوارالسعاده فى اسرار الشهاده»
در سال 1331 ه ق به درخواست «حسین پاشاخان امیر بهادر» به فارسى ترجمه نموده است، که
طبع حاضر توسط انتشارات طوباى محبت با بازنگرى، تحقیق و تصحیح جدید، به
علاقهمندان ارائه نمودهاند.
مؤلف محترم در خاتمه «اسرارالشهاده» می فرماید:
در صبح جمعه نیمه ذى القعده سال 1272 ه ق تألیف «اسرارالشهاده» به اتمام رسیده است و
مدّت تألیف کتاب را 18 ماه ذکر می فرمایند.
(لذا شروع به تألیف حدود 15 جمادى الاولى سال 1270 ه ق بوده است).
به فرموده مرحوم آقا بزرگ طهرانى می فرمایند:
از آغاز کتاب استفاده می شود که هنگام تألیف این کتاب عمرش از 50 متجاوز بوده است.
در خاتمه: خداوند ما را از مروّجین ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولاد معصومینش علیهمالسلام قرار
دهد و توفیق خدمت به آستان حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام به همه ما مرحمت فرماید.
السّلام على من أطال لمصیبته العویل و البکاء.
السّلام على الباکین لخامس اصحاب الکساء.
السّلام على اهل المصیبه و العزاء.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.